تقاضای ... کردن، درخواست ... کردن 

تعطیل کردن، دست از کار کشیدن 

لغو کردن، منحل کردن

پرسیدن از، سر زدن به، بازدید کردن از 

سر زدن

زنگ زدن به 

از خود بیخود شدن، کنترل خود را از دست دادن 

همچنان ادامه دادن، دنبال کردن 

اجرا کردن، انجام دادن

سرما خوردن 

آتش گرفتن، دچار حریق شدن

به دیگران رسیدن، خود را به دیگران رساندن

فراهم ساختن، تهیه کردن 

نظر خود را تغییر دادن، نظر کسی عوض شدن

ثبت نام کردن، مشخصات خود را ثبت کردن

تسویه حساب کردن و خارج شدن، بررسی کردن، تحقیق کردن

بررسی کردن، گزینش کردن، تحقیق کردن، چک آپ، آزمایش

خوشحال کردن، سرحال آوردن، دل شاد کردن

خالی کردن، جارو کردن، مرتب کردن، دزدیدن از، دار و ندار کسی را بردن، یکجا خریدن

تشریح کردن، قابل فهم ساختن، توضیح دادن، آفتابی شدن، صاف شدن